غزل ( سوز هجران )
مزن آتش به جان من ، که خاکستر شدم بی تو
ببین از رفتنت آخر، چه ویران تر شدم بی تو
به هر سو بیتو سرگردان ، به دام گریه افتادم
دلم دیوانه تر گشتم ، گرفتارتر شدم بی تو
شبا بیعطر آغوشت ، نفس در سینه ام مُرده
به بیداری و کابوسم ، هراسان تر شدم بی تو
ز اشک و خونِ دل هر شب ، نگارین شد لبالب چشم
به دریای بلا افتادم ، غرقاب تر شدم بی تو
به باغ عمر من خشکی ، بهار از شاخه ها رفته
ز هجرانت چو برگ زرد ، فروزان تر شدم بی تو
ربم هر شب به آه و اشک ، دعای وصل میخوانَد
که بیلطف تو ای جانان ، پشیمان تر شدم بی تو
ظفر با یاد نامت باز، غزل از جان خود خوانَد
که درهرمصرع و بیتی ، غزلخوان تر شدم بی تو
شامل بیخندهٔ رویت ، غریب و خسته چون سایه
که بیدیدار روی تو، غم انبارتر شدم بی تو
ظفرشامل
الانیا ترکیه
بتوانایی ربم
+ نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم شهریور ۱۴۰۴ ساعت 21:59 توسط ظفر شامل
|